این ذوزهای تلخ...

ساخت وبلاگ

خدایا این سخت ترین شب زندگیم است.

بر من آسانش کن...

خدایا منو با ایمان و اولادم امتحان نکن....

میترسمممم.

خدایا مراقبش باش.

اگر امانتیت رو میخوای پس بگیری دل کندن رو برام آسون کن

این ذوزهای تلخ......
ما را در سایت این ذوزهای تلخ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soveydayedel بازدید : 21 تاريخ : شنبه 24 دی 1401 ساعت: 13:30

خدایاااا از حرف پرم گوش برایم بفرست.... این ذوزهای تلخ......
ما را در سایت این ذوزهای تلخ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soveydayedel بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 3:17

چقدر چهار روز وحشتناکی بود.  درد و‌درد و درد. دوسش داشتم. اندازه ای که یه مادر بچش رو دوست داره. چقدر وحشتناک بود که خودت با دست خودت تلاش کنی اون موج این ذوزهای تلخ......ادامه مطلب
ما را در سایت این ذوزهای تلخ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soveydayedel بازدید : 118 تاريخ : چهارشنبه 18 مهر 1397 ساعت: 23:58

دوشنبه قراره نهار درست کنم. مامان دیروز رفت اهواز. صبح بعد نماز چایی درست کردم اما هررررر کاری کردم نتونستم زودپز بشورم که غذا رو درست کنم. با خودم گفتم صبح زود بیدار میشم درست میکنم. صبح چشم باز کردم دیدم نه و نیمه. از جمکران زنگ زدن به بابا که برای پروژه ای که دستشه باید بره اونجا. خیلی سریع اماده شدیم و با هم از خونه رفتیم بیرون و بابا رو رسوندیم جمکران. بعدم خودمون باید میرفتیم پردیسان. نرسیدم این ذوزهای تلخ......ادامه مطلب
ما را در سایت این ذوزهای تلخ... دنبال می کنید

برچسب : صاحب,الزمان, نویسنده : soveydayedel بازدید : 121 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:55

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

این ذوزهای تلخ......
ما را در سایت این ذوزهای تلخ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soveydayedel بازدید : 102 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 11:40

نمیدونم چرا چند وقته دوباره دلم هوای اینجا رو کرده امروز صبح دیگه نتونستم مقاومت کنم و اومدم حتی رمز وبلاگم هم یادم رفته بود حالا نشستم سر سفره ی صبحانه خودمم تنهاااا بچه ها خوابن همه جا ساااااااکته حسابی عاااشق صدای تیک تیک ساعتم تو سکوت خونه خیلی روشن و واضح صداشو میشنوم و گوش میدم و چایی میخورم چ این ذوزهای تلخ......ادامه مطلب
ما را در سایت این ذوزهای تلخ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soveydayedel بازدید : 135 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 11:40

دیشب سر سفره ی شام فاطمه: مامان خدا کجا غذا درست میکنه؟ چطوری غذا میخوره؟ من: شما چی فکر میکنی؟ فاطمه بعد از کمی فکر کردن: من فکر میکنم تو قلب ما که خونه ی خداست یه اشپزخونه هم هست اونجا غذا درست میکنه و میخوره. چون قلب ما خیلی بزرگه . من: اره عزیزم دقیقا همینطوره با خودم فکر میکنم یعنی واقعا معنی ا این ذوزهای تلخ......ادامه مطلب
ما را در سایت این ذوزهای تلخ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soveydayedel بازدید : 180 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 11:40

دارم فرنی درست میکنم. نیت میکنم نذر علی اصغر رباب تمام صحنه های بیچارگی های رباب از جلوی چشمم رژه میرن. صدای گریه ی یه بچه ی نوزاد گرسنه و تشنه میپیچه تو گوشم اشک میریزم و با رباب حرف میزنم خدای برای هیچ مادری نیاره  دخترم داره کارتون میبینه یه پسر بچه یه بچه اهو رو گرفته و مادر بچه اهو کمی اون طرف این ذوزهای تلخ......ادامه مطلب
ما را در سایت این ذوزهای تلخ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soveydayedel بازدید : 124 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 11:40

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

این ذوزهای تلخ......
ما را در سایت این ذوزهای تلخ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soveydayedel بازدید : 108 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 11:40

شنبه ی هفته ی گذشته بازی کردن و زمین خوردن و شکستن استخوان ترقوه ی پسرکم و بیمارستان و پانسمان و اتل ... حالا دستهاش رو نه میتونه بالا بیاره نه عقب ببره. جمعه شب خونه ی عمه صدیقه . تو اشپزخونه بودیم که صدای گریش بلند شد . بدو بدو اومدم تو هال. خورده بود زمین. اما چون نمیتونه دستاشو بیاره بالا با صور این ذوزهای تلخ......ادامه مطلب
ما را در سایت این ذوزهای تلخ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soveydayedel بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 11:40